دماوند و هزار راه نرفته/ از معدنی که زبالهدان شد تا چرایی ثبت جهانی نشدن!
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۸۱۶۵۸۹
برداشت غیرقانونی از معدن پوکه معدنی، احداث و بهره برداری از جادههای دسترسی در ارتفاعات بالا و تردد با خودرو، بهرهبرداری در حوزه منابع طبیعی و زیست محیطی گیاهان دارویی، دامپروری، زنبور داری، قاطرها و ...، عدم ساماندهی تردد کوهنوردان، عدم ساماندهی گردشگران در دامنهها و دشت شقایق، ساخت و سازهای بیرویه در دامنه و ارتفاعات، دفن زباله و عدم انتقال مناسب از جمله مسائلی بوده که قله دماوند با آن دست و پنجه نرم میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش خبرگزاری فارس از مازندران، قله دماوند بلندترین قله ایران و بهعنوان یکی از قلههای مخروطی شاخص در جهان و زیستبوم بینظیر است که بهدلیل اختلاف ارتفاع چشمگیر و دارا بودن درهها و دامنههای بیشمار گونههای گیاهی و جانوری متنوعی را در خود جای داده است.
ظرفیتهای طبیعی شرایط مناسبی را برای مرتعداری، زنبورداری، گردشگری و کوهنوردی و بالاتر از آن تامینکننده آب ۹ رودخانه مهم اطرافش است که باوجود همه این مزایا این قله طی سالهای گذشته با آسیبها و مخاطرات جدی روبرو است و عدم توجه به آن لطمات جبرانناپذیری به این اکوسیستم وارد کرده و شرایط را برای این نماد طبیعی بحرانی کرده است.
جادههای غیرضروری در تمام دامنهها بهویژه جادههای غیرمجاز جنوب، غرب و شمال دماوند وجود معدن پوکه فعال که مخرب در دامنه جنوب شرقی دماوند که طی سالها مشکلات همچنان وجود دارد.
اثر طبیعی دماوند در تاریخ ۱۳ تیر ماه سال ۸۷ در فهرست آثار طبیعی ایران به ثبت رسیده است هر چند از سال ۸۱ نیز توسط سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان اثر طبیعی اعلام شده بود و در حال تعیین حریم است که با توجه به این مهم هرگونه عملیاتی که منجر به تخریب یا تغییر هویت اثر شود در ارتفاع ۲ هزار و ۲۰۰ متر به بالا در عرصه دماوند ممنوع است.
ثبت دماوند بهعنوان اثر ملی طبیعی بارقه امیدی در میان انبوه علاقهمندان و دوستداران این اثر تاریخی ایجاد کرد که بتواند شاهد ثبت جهانی آن در سازمان یونسکو باشد اما باوجود همه تلاشها اینگونه نشد و همچنان این مهم در دست اقدام است و هنوز ثبت جهانی قله دماوند در انتظار است.
البته طی این ۱۵ سال گذشته اقداماتی از جمله برپایی جشن تیرگان، همایشهای گوناگون، پاکسازی مسیرهای صعود به قله و اطراف آن هنوز تا فراهم شدن شرایط برای تحقق ثبت جهانی فاصله بسیار است.
از طرفی دیگر دشت شقایق واقع در جنوب قله دماوند یکی از جاذبههای طبیعی و بیبدیل این قله بوده که محل رویش شقایق کمنظیر است اما متاسفانه توسط عدهای سودجو و قاچاقچی سنگ و برخی از گردشگران بیاطلاع در حال تخریب است.
همه این مسائل موجب شده قله دماوند در رنج باشد؛ دماوند یا همان «دیو سفید پای در بند» که در کتابها از آن صحبت به میان آمده و نماد سرافرازی بوده باید بگوییم از همان دوردستها تماشایی ولی هرچه به آن نزدیک میشویم بهجای سرافزاری و سربلندی این معضلات زیستمحیطی است که بیشتر خودنمایی میکند.
*ثبت جهانی دماوند؛ در محاق فراموشی
مهدی مسچی نائب رئیس انجمن دوستداران دماوند کوه میگوید: قله دماوند اسطورهای فرهنگی، تاریخی و اقتصادی، منبع آب چندین رودخانه مهم، برج عمودی آب و نماد ملی ایرانیان است که نخستین اثر طبیعی ملی است که در فهرست یونسکو پیشنهاد شد ولی همچنان در محاق انتظار و فراموشی است.
وی افزود: بهدلایل و مسائل مختلف غفلت و بیارادگی جامعه محلی این قله را در معرض نابودی قرار داده است و همین مسائل موجب تعلل در ثبت جهانی که اثرات روزافزونی دارد، شده است.
*معنای باطل نشدن پروانه ۸ معدن چیست؟
نائب رئیس انجمن دوستداران دماوند کوه بیان کرد: قبلا هشت معدن در دامنه قله دماوند فعال بوده که با کمک مسؤولان هفت معدن مسدود و فعالیت آن متوقف شد ولی پروانه آنان باطل نشده که مشخص نیست چه معنایی دارد.
*غفلت مسؤولان؛ حال و روز دماوند
مسچی ادامه داد: یک معدن هنوز فعال و همچنان مشغول تخریب در دامنه جنوب شرقی این قله است که حداکثر افرادی ۲۰ تا ۲۵ نفر مشغول به کار هستند ولی با ثبت جهانی این قله هزاران نفر مشغول به کار شده و رونق اقتصادی محلی ایجاد میکند که غفلت مسؤولان از این مهم حال و روز این روزهای قله دماوند است.
*معدنی که تبدیل به زبالهدان شد
وی یادآور شد: اینکه با چه خون دلی این معادن مسدود شدند قصه درازی است ولی یک معدن در جنوب قله الان تبدیل زبالهدان شده که یکی از چالش اصلی ثبت جهانی است.
*کوهنوردی یا بازار مکاره
نائب رئیس انجمن دوستداران دماوند کوه تصریح کرد: موضوع دیگر بحث کوهنوردی است که یکی از دردهایی که هنوز جامعه کوهنوردی نتوانسته با سیستم مدیریتی، رزرواسیون و ثبتنام آشنایی ندارند و حتی در ایام شلوغ بازار مکاره است که در مسیر صعود و فرود ۳۰۰ مسیر با ترافیک زیاد در قله دماوند سردرآورده البته از زباله که در این مسیرها بیداد میکند، بگذریم.
*چرای بیرویه دام؛رنجی دیگر بر دوش دماوند
مسچی با بیان اینکه چرای بیرویه دام سه تا چهار برابر مرتع رنجی دیگر بر دوش دماوند است، اظهار کرد: زمان کوچ دام از خرداد تا شهریور است ولی در اردیبهشت و آبان ماه هم دام در این مراتع دیده میشود که برای ایجاد گرما دست به اتش زدن گونها میزنند که وزش بادهای شدید موجب بروز آتشسوزیهای وسیع میشود که باید خود را به منطقه برسانیم، بارها این موضوع را به سازمان جنگلها و مراتع اطلاعرسانی کردیم ولی کو گوش شنوا...
وی یادآور شد: بهدلیل فعالیت معدن پوکه در دماوند شاهد ریزگرد در مناطق گزنک و شنگولده هستیم ولی موضوع مهم مشاهده ریزگرد آن هم در البرز مرکزی جای تعجب دارد.
نائب رئیس انجمن دوستداران دماوند کوه به زیبایی کمنظیر دشت شقایق از تجاوزان قاچاقچیان سنگ شکارچیان اشاره کرد و گفت: انجمن دوستداران دماوند کوه با پیگیری از سه سال قبل نسبت به نصب گاردریل برای ممانعت از ورود خودرو به محوطه این دشت اقدام کردند ولی با نظرات غیرکارشناسانه درپی در ورودی آن عملا نقض غرض شد که عملا رویش شقایق مختل شد که درخواست شده درب مسدود شود.
مسچی با اشاره به تهیه طرح راهبردی قله دماوند، گفت: کتابچه این طرح تقدیم شده ولی هنوز عملی انجام نشده است.
*نباید به تخریبها دامن زد
وی با اعلام اینکه نخستین سالی است که بعد از مدت ۱۵ سال جشن تیرگان را برگزار نکردیم، گفت: این قله تامینکننده آب ۹ رودخانه مهم و برج عمودی است و نباید به تخریبها دامن زده شود و فعالیت انجمن را بهصورت متمرکز به نجات دماوند و ثبت جهانی و سرسبزی دماوند اختصاص دادیم.
*ممنوع شدن دخل و تصرف در حریم و عرصه دماوند
ایزدی معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مازندران در اینباره میگوید: این قله ثبت ملی شده و در این زمینه دخل و تصرف در حریم و عرصه این قله ممنوع شده است.
*ثبت جهانی دماوندهمت ملی میخواهد
وی با اشاره به شرایط سختگیرانه ثبت جهانی، افزود: در این زمینه باید موانع برطرف شود و با توجه به اینکه یک اثر قابلیت جهانی دارد و مستلزم همت استانی و ملی است.
معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مازندران با اعلام اینکه قله دماوند، چشمه سورت و غار اسپهبد سه اثری است که در لیست ثبت جهانی قرار دارد، تصریح کرد: تحقق این مهم مستلزم رفع موانع است که حتی مناطقی که تخریب شده باید به منظر طبیعی برگردد.
*فعالیتها نباید موجب خدشهدار شدن منظر طبیعی دماوند شود
ایزدی با تاکید بر مدیریت یکپارچه، خاطرنشان کرد: فعالیتها نباید موجب خدشهدار شدن منظر طبیعی دماوند شود.
وی گفت: باید مقدمات ثبت جهانی فراهم شود که ممکن است یک تا دو سال طول بکشد و در این مدت شرایط لازم برای ثبت جهانی مهیا شود تا همه بتوانند از منافع ثبت جهانی برخوردار شوند.
به گزارش فارس، برداشت غیرقانونی از معدن پوکه معدنی، احداث و بهره برداری از جادههای دسترسی در ارتفاعات بالا و تردد با خودرو، بهرهبرداری در حوزه منابع طبیعی و زیست محیطی گیاهان دارویی، دامپروری، زنبور داری، قاطرها و ...، عدم ساماندهی تردد کوهنوردان، عدم ساماندهی گردشگران در دامنهها و دشت شقایق، ساخت و سازهای بیرویه در دامنه و ارتفاعات و دفن زباله و عدم انتقال مناسب از جمله مسائلی بوده که این قله دارد با آن دست و پنجه نرم میکند و باید تمام تلاشمان را برای برگرداندن دیو سپید به منظر طبیعی خود در دستور کار داشته باشیم.
انتهای پیام/۸۶۰۳۴/ج
منبع: فارس
کلیدواژه: ایزدی میراث فرهنگی عدم ساماندهی بهره برداری قله دماوند منظر طبیعی ثبت جهانی دشت شقایق دامنه ها بی رویه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۸۱۶۵۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرایی پیشبینیناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیدهتر کرده | تنشهای بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!
طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته، حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.
در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت.
از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد:
تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشیفاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگیگرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنشگری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیمهای حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.»
او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»
جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آناین استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیدهتر و خطرناکتر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینیناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.»
او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.»
فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.»
ناکامی های سه تجربه بزرگاین استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.»
او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبیتر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.»
فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالشهای های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.»
دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آنفاضلی نظرش را درباره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیتبرانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.»
این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.»
چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.»
او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.»
شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردماین استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.».
فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟
به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشورفاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت میتواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.»
او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.»
این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.»
سناریوهای آیندهفاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد:
سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ...
سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر .
سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد.
طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش مییابد.»